امیر علی امیر علی ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره

گل پسر قند عسل

از تولد تا همین امروز !

به دنیا اومدن قند عسل ! من و مامانم تا روز 4 اسفند هر روز با هم از 8 صبح تا 5 عصر می رفتیم سر کار. حتی سه شنبه همون چهارم تا 7 عصر سر کار بودیم و همکارای مامانم برامون گودبای پارتی گرفتن. مامانم می خواست دو سه روز استراحت کنه تا من شنبه دنیا بیام، اما  شب ساعت 5/3 مامانم حالش بد شد و با مامان مهری و باباییم رفتند بیمارستان میرزا کوچک خان و من ساعت 20/9 صبح دنیا اومدم. خیلی خدا رو شکر می کنم که سالم بودم. مامان و بابام از دیدن من خیلی خوشحال شدن و زندگی ما از اون روز یه حال و هوایه دیگه ای گرفت. ...
23 فروردين 1391

علی لی و دوستاش !

حالا چند تا از عکسهای من و دوستای گلم رو می زارم . امیدوارم خوشتون بیاد .... من و ایلیا (پسر عمم) ایلیا متولد 15/08/1388 هستش و ما فقط 3 ماه و بیست روز با هم تفاوت سنی داریم اما من یکم کوچولوترم! .......... من و محمدرضا (همسایه مامان مهریم) محمدرضا متولد 08/08/1388 هستش ! ...
23 فروردين 1391

اولین کلمه هایی که من گفتم !

من اولین بار گفتم «جیزه» همش این کلمه رو تکرار می کردم. از نظر مامان و بابام بهترین صداها صدای منه و بهترین لحظه ها براشون همون موقع است که من یه چیزایی الکی بلغور می کنم و به اونا می گم. بعد از این کلمه «بَبَخ» (بدبخت) رو یاد گرفتم، آخه مامان مهریم یه روزِ سرد می گفت پیشی بدبخت الان سردشه، منم اون کلمه رو از این جمله برداشت کردم و هی تکرار می کردم. بعدشم گفتن «بَمَن» من تره بار فرهنگسرا بهمن رو می گفتم که با بابا رضا و مامان مهری می رفتیم خرید. بعد کم کم خیلی کلمه های دیگه ای می کفتم مخصوصا توی شهریور ماه 1390 که به مسافرت مشهد رفتیم من از اون هفته به بعد دامنه کلماتی که می گفتم خیلی زیاد شد و تقریبا همه ...
7 دی 1390